نور حسین تابید
انگار وقتی اسمت را از آسمان آوردند به لحظههای پریشانی ما هم فکر کردند. به آن لحظه ناامیدی دکترها از بهبودی، به آن تلفنهای هراسان بی وقت. به آن ساعتهای تحمل درد ناشناس، به ثانیههای تمام نشدنی تکان خوردن زمین، به لحظه ناگهانی تصادف در تاریکی...به ساعتهای پریشانی و پشیمانی، اضطراب و اضطرار...
انگار وقتی قنداقهات را دادند دست پیامبر، به همه ما فکر کردند. موقع انتخاب اسم، به تک تک ما شکستهها، دست بستهها، جواب کردهها، از نفس افتادهها نگاه کردند و بعد اسمت را گذاشتند حسین. اصلا شاید محض خاطر لحظههای سخت ما و ثانیههایی که زبانمان از ترس و نگرانی بند میآید، اسمت را ساده و کوتاه و یک قسمتی انتخاب کردند. آنقدر ساده که حتی لحظه آخر، وقت رنگ باختن دنیا، وقت افتادن پرده ظاهر، باز هم بشود راحت صدایت زد و به انتظار دستگیریت نشست.
+اعیاد پیش رو مبارک.
+المستغاث بک یا صاحب الزمان