درآویختگان به شاخه طوبی
تیتر چند صفحه پشت سر هم از مفاتیح جلد قرمز در شرح فضایل ماه شعبان، این بود:
«درآویختگان به شاخه طوبی»
اما ما عجولها، ما حاجتمندان کم طاقت، کمصبرهای گریان، باوضو و بیوضو، شب کنکور، صبح اعلام نتایج، وقت دل سپردن به کسی که نمی دانستیم دلش با ما هست یا نه، هنگامه دلشوره بیخبری، وقت اضطرار غربالگری چهارماهگی، شب بی سحری که عزیزی را باید میسپردیم به خاک، موقع استیصال دست و پنجه نرم کردن با دردهای ناشناخته، بی هیچ آداب و ترتیبی، میرفتیم سراغ مفاتیح. چشم میچرخاندیم پی دعای سریع الاجابه و ختم مجرب و نمازهای حاجت سریع الاثر.
هیچوقت فرصت نشد بنشینم و آرام و به صبر آن چند صفحه طولانی را بخوانم. هرگز به شاخه طوبی فکر نکردم. از دلم نگذشت چطور میشود دست دراز کرد و به شاخه طوبی آویخت. این روزها اما که همه در تعلیقی مبهم گرفتاریم؛ اولین ماه شعبانی است که دلم میخواهد سر صبر وضو بگیرم چادر نماز گلدار سبزم را سرکنم و بی دغدغه، دست دراز کنم و خودم را به شاخه طوبایی برسانم که ریشهاش در آسمان است و سر شاخههایش از پنجره خانههای ما سبز و تازه تو آمده.
+ماه سرور اهل بیت، ماه شعبان عزیز مهنا و مبارک.
+المستغاث بک یا صاحب الزمان